آرمان جان آرمان جان ، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
رادمان جانرادمان جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

روزای آبانی

- با سلام به همه دوستان گلم ...  - آرمان جونم تو همین چند روز اخیر بازم کلی پیشرفت داشتی و چیزای جدید یاد گرفتی عزیزم تا جایی که یادم باشه واست مینویسم : تاکسی = تاشکی انار = انا ( نون با تشدید )  دوربین عکاسی = عَشک (عکس )  پرتقال و لیمو شیرین و ... = شیب (سیب )  اسپند دود کردن = دود  به جای همه کلماتی از قبیل بیا یا اینو ببین یا به من توجه کن میگی پاشو  - قربونت برم هر چی که بلدی که خوب بلدی اونایی رو هم که واست تلفظس سخته با هنرمندی هر چه تمام تر واسم پانتومیم اجرا میکنی تا متوجه بشم چی میخوای مثل مسواک ، کلاه ، کشمش ( که جدیدا عجیب عاشقش شدی ) ، آدامس ، هول دادن ماشینت ، نقاشی کشیدن  و...
28 آبان 1392

سلام بر حسین ...

- سلام به همه دوستان گلم ... - اول از همه  فرا رسیدن ماه محرم  و شهادت امام حسین رو به همه دوستان عزیزم تسلیت میگم .   - امروز واسه اولین بار تا درو باز کردم و تو اون طرف در تا منو  دیدی گفتی سَی ( سلام  ) الهی فدای سلام گفتنت بشم مامان جونم  - وقتی یه کاری باهامون داری میگی پاشوووووو حتی وقتی در حال ایستاده هم هستی همینو میگی  - امروز کیسه جارو برقی رو تو کشو دیدی میگی جااو  جااو من نمیدونم تو از کجا فهمیدی این مربوط به جارو برقیه فدات شم  - به سی دی های کودک خلاقت هر روز که میگذره علاقه مند تر میشی تا قورباغه و کانگورو تو قسمت حیووناتش میبینی سریع به من اشاره میکنی تا من فلک ز...
16 آبان 1392

شازده پسرم

- با سلام به همه دوستان گلم . - آرمان جونم بازم یه عالمه پیشرفت داشتی منتها مامان همیشه بعد از اینکه نوشتن وبلاگتو تموم میکنه یکی یکی یادش میاد که ای وای اینو ننوشتم و یا اونو ننوشتم خلاصه که وقتی اینا رو داری میخونی مامان رو ببخش من سعی  میکنم همشو بنویسم . - اول از همه تولد مامان شهناز جون رو بهشون تبریک میگم ایشالله که سال های سال سایشون بالای سرمون باشه و سالم وشاد کنار ما باشن تا ما از محبت هاشون مثل همیشه استفاده کنیم و همین جا ازشون به خاطر همه مهربونی هاشون تشکر میکنم      - چند وقتیه که به سی دی علاقه مند شدی قبلا فقط به خود سی دی علاقه داشتی اونم به خاطر این بود که دوست داشتی سی دی رو بندازی یه جایی مخفی ...
11 آبان 1392

یک عدد واکسن پر درد سر

- سلام به همه دوستان عزیزم ... - اول از همه آرمان جونم هجده ماهگیت مبارک و یه عالمه دست و هورا واسه قند و عسلم که هجده ماهه شده   وای آرمان جونم نمیدونی چقدر میچسبه که ادم تو خونش یه پسر کوچولوی شیطون بلای هجده ماهه داشته باشه  آخه خیلی  کارای با نمک میکنی و حرف های غلط غلوط با نمک میگی آدم دلش ضعف میکنه واست      - تو پست قبلی نوشته بودم که خاله ملیحه پیشمون بودن ایشون هم متاسفانه رفتند شما هم چند روزی تو خونه دنبالش میگشتی و میگفتی مَئی مَئی  بعد دستات رو بالا میگرفتی و میگفتی عَفت  اما حالا مثل اینکه با قضیه کنار اومدی و دیگه دنبال خاله نمیگردی فقط هر از گاهی گوشی مامان رو میاری تا فیلم ...
6 آبان 1392
1